اخلاص
15 شهریور 1390 توسط سلام
محمدحسین رضائیان فیروز آبادی یکی از فرزندان «شیخ رجبعلی خیاط» نقل می کند که :« با پدرم به کوه بی بی شهربانو رفته بودیم، در بین راه اتفاقاً به شخصی از اهل ریاضت برخوردیم، وی ادعاهایی داشت. پدرم به او فرمود : حاصل ریاضت های تو بالاخره چیست؟ آن شخص با شنیدن این سخن، خم شد و از روی زمین قطعه سنگی برداشت و آن را تبدیل به گلابی نمود و به پدرم تعارف کرد و گفت : بفرمایید میل کنید!
پدرم فرمود :خوب این کار را برای من کردی، بگو ببینم برای خدا چه داری؟! مرتاض با شنیدن این سخن به گریه افتاد.
قلب روی اندوه نستانند در بازار حشر خالصی بایدکه از آتش برون آید سلیم